سال 1397 بود که رفتیم گرجستان و پایتخت اون جایی نیست جز تفلیس زیبا ، گرجستان کشوری است بالای ارمنستان و آذربایجان که یک طرفش به دریای سیاه میخوره و شهر ساحلی باتومی رو در خودش قرار داده  و طرف بالای گرجستان هم کشور روسیه بزرگ قرار داره . ما یه 12 نفری از بچه های دانشگاه بودیم ، مجیدم که یکی از دوستان بود کلا تفلیس خونه داشت و گهگاهی جهت کارهای بازرگانی در اونجا مستقر میشد یه دوست هم داشت به نام ویتالی که من کلا عاشقش شده بودم . مهربون ، با نمک ، خوش مشرب و گرم ( ضمنا ویتالی پسره )  صبح به صبح میومدن دم هتل یا  – 4 3 تا تاکسی ما رو میبردن عشق و حال . قبل از شروع داستان سفر در تفلیس یه شب شو براتون تعریف کنم که عکس ش هم درهمینجا گذاشتم ، شب بود و با بچه ها بعد از گردش شهری داشتیم می رفتیم طرف هتل که من و میتی و مسسود گفتیم بریم یه قلیونی بزنیم ، این بچه ها هم که زبانشون خوب نبود و جبرا من باید بیشترانگلیسی صحبت میکردم ، تفلیسی هام خیلی انگلیسی بلد نبودن و منم با زور تفهیم میکردم . ادامه……