روستای اورامانات کجاست؟
مردم کرد و کردستان ، مردمی با پشتوانه فرهنگی بکر و قوی ، مردمی که سالهاست برای فرهنگ کوشیدن . مردمی مهربان ، عاشق ، هنرمند و قوی از هر جهت .
این ها از چند روز سفر به کردستان از نگاه من در ذهنم ثابت شد. سفر ما از تهران شروع شد از اونجایی که یه ون فولکس واگن از این ۲۰۰۹ ها خریده بودم حال و احوال سفر و برای من زیباتر میکرد جادار بود، ویژگیهای کردستان خیلی زیاده یکی از ویژگیهایی که چشمگیر بود اون مردم ساده و بیشیله پیله و مصمم بود ، کردا جذبه دارن ، سلیس و محکم صحبت میکنن مثل کلمه پپپپپپپپاووووه ، مردمی هستند که برای خودشون فرهنگ دارن داستانهای زیادی تو این سفر دارم موقعی که ما رفتیم اورامان
منطقه ای نزدیک مرز ایران و عراق ، روستایی بین سنندج و کرمانشاه ، منطقهای که در وسط کوهها قرار گرفته و برای رسیدن به اون باید از بین کوههای متعددی عبور کنیم به طوری که اون بالاها پرشده از ابر و مه که برای طبیعت گردان جذابیت خیلی بالایی داره شهری که مثل ماسوله رو کوه قرار گرفته به یه جورایی مثل اون خونهها رو پشت بوم هم ساخته شدن. روستای اورامانات کجاست؟
سفرنامه اورامانات احسان عابدینی
هیچی هوام سرد ما هم اون بالای کوه نه جا خواب داشتیم نه غذا نه راه برگشت ، اومدن مون با این همه مه خودش با سختی بود اونم تو روز روشن ، الان که دیگه غروب شده بود و صلاح نبود برگردیم ، تو همین اثنا و خستکی که داشت خوابمون می برد ساعتم حدود ۷ شب بود یهو دیدیم یه پسر 7-8 ساله اومد با اون لهجه شیرین کردی ، یه جوری گفت جا ندارین ؟ مام گفتیم نه . گفت من میرم خونه به بابام بگم ببینم جا هست ، گفتیم باشه . یه یه ربع بعد باباش با 2 تا خواهر کوچیکترش اومد و گفت بیایین … مام که از خدا خواسته رفتم ، دیدیم یه خانواده 6-7 نفرین که دارن از طبقه بالا میان طبقه پایین و جا برا ما اماده میکنن . ما هم سریع گفتیم نه این کار درست نیست و نمیخواهیم مزاحم شما بشیم ، از ما انکار و از اونا اصرار. خانواده ای ساده ، بی الایش و تمیز . یه ساعت نشد دیدیم غذا برامون اوردن و سفره ای پهن کردن و نگم براتون . مثل اینکه مهمونی رفتی . بچه هاشم که یکی از یکی با نمک تر . عکمس شونو گرفتم که تو همین پست دارین می بینید .
دیگه نشیتیم و شام خوردیم و .. . . . سفرنامه اورامانات احسان عابدینی.